تئاتر برای ما یک پناهگاه است
گفتوگوی امین عظیمی با «آیدا کیخایی» کارگردان و «محمد یعقوبی» نویسندهی نمایشنامه «رقص کاغذپارهها» به مناسب اجرای آن در تورنتو
گفتوگوی امین عظیمی با «آیدا کیخایی» کارگردان و «محمد یعقوبی» نویسندهی نمایشنامه «رقص کاغذپارهها» به مناسب اجرای آن در تورنتو، هفتهنامهی شهروند، کانادا. شانزده جون ۲۰۱۶
امین عظیمی: «رقص کاغذپارهها» یکی از متونِ نمایشی شاخصِ سالهای پایانی دههی ۷۰ شمسی در ایران به قلم محمد یعقوبی است که با بازیهای فرمی و نوجوییاش در بازتاب زندگی طبقهی متوسط و معاصر ایرانی خیلی زود به اثری ماندگار در تئاتر پس از انقلاب ایران بدل شد. حالا با گذشت ِ قریب به دو دهه، آیدا کیخایی دست به کارگردانی و اجرای نسخهای متفاوت از این نمایشنامه در تورنتو زده و قرار است بین تاریخ های ۲۴ تا ۲۶ جون در تورنتو اجرا شود. اجرایی که در امتدادِ تجربهگریهای نمایشنامهنویس و کارگرداناش به امکانی برای ارایه ی ظرفیتهای متفاوتی از یک اثر مبدا بدل شده است و کلاژی ادبی-صحنهای را بهوجود آورده است. در این گفتوگو محمد یعقوبی و آیدا کیخایی از ابعاد این تجربهگری و چالشهای تولید تئاتر ایرانی در تورنتو سخن میگویند.
به عنوانِ یکی از بازیگرانِ شناختهشده و فعال تئاتر یک سالی هست در ایران روی صحنه نرفتهاید و کانادا را برای زندگی انتخاب کردهاید. برجستهترین دریافت شما از فعالیتهای تئاتری در تورنتو چه بوده است؟
آیدا کیخایی: به دلیلِ مجموعه تفاوتهای فرهنگی که شاخصترینِ آنها زبان انگلیسی است کمتر به بازیگری به عنوان یک حرفه در تورنتو فکر میکنم. مسئله برای یک هنرمند تئاتر، تنها تسلط به زبان انگلیسی به عنوان یک وسیلهی ارتباطی نیست بلکه شما باید بتوانید در بسترِ این زبانِ تازه احساسات، عواطف و تخیل خودتان را بازتاب دهید. به همین خاطر از همان روز نخست این قضیه را برای خودم روشن کردم که باید علاقهمندیهای تئاتری را در اینجا از راههای دیگری مثل کارگردانی دنبال کنم.
آقای یعقوبی شما اوضاع را به عنوان یک نمایشنامهنویس و کارگردان چطور ارزیابی میکنید؟
محمد یعقوبی: برنامهی من این است که در کنار اجرای نمایش به زبان فارسی، نمایشنامههایم را به زبان انگلیسی در اینجا اجرا کنم. ماه آگوست قرار است یک دقیقه سکوت را در جشنوارهی سامرورکس با بازیگران کانادایی اجرا کنم.
خانم کیخایی بازیگری برای اجراهایی که در تورنتو به زبان فارسی تولید می شود می تواند گزینه ی قابل اتکایی باشد؟
کیخایی: تجربههایی در این زمینه داشتم و در نمایش برهان به کارگردانی محمد یعقوبی در تورنتو روی صحنه رفتم؛ اما از پسِ ماهها تلاش و تمرین تنها دو نوبت اجرا داشتیم که بیشتر شبیه شوخی است و نمی توان به آن بعنوان ِ یک شغل نگاه کرد. واقعیت این است که حتی برای بازیگران کانادایی هم وضعیت فعالیت حرفهای چندان ساده نیست. بسیاری از آنها ناگزیر هستند شغل دیگری برای تامین درآمد داشته باشند تا بتوانند به دغدغهها و علاقهمندی تئاتری شان نیز بپردازند. عده ی کثیری از آنها دارای تحصیلات عالیه و تجربههای چشمگیر صحنهای هستند اما در این چرخه شاید بتوانند سالی یک بار در یک اجرا حضور داشته باشند و تامین معاششان از راههای دیگری است.
بر این اساس به سراغ کارگردانی نمایشنامهی «رقص کاغذپارهها» رفتهاید؛ گروه اجرایی این اثر چگونه گرد هم آمدند؟
کیخایی: اعضای این گروه شاگردان من در یک ورک شاپ آموزشی در تورنتو هستند و در حقیقت «رقص کاغذپارهها» محصول ِ نهایی این دوره است. قرار بود ابتدا نمایشنامهخوانی داشته باشیم ولی با انگیزهی بالای بچهها به یک اجرا رسیدیم.
پس این اجرا از دلِ یک رویدادِ آموزشی بیرون آمده است…
کیخایی: بله اما بعد از اتمام ۱۶ جلسهی آموزشی چند ماهی هست که تمرینها را نیز پیگیرانه ادامه دادهایم. اغلبِ بازیگران گروه ما تجربهی چندانی به عنوان بازیگر نداشتهاند، شغل دیگری دارند و تئاتر برایشان یک سرگرمی یا بهتر است بگویم نقش یک پناهگاه را دارد. اما این امر باعث نشده کار را جدی نگیریم و تمام تلاشمان را کردهایم که این اثر به عنوان یک تئاتر شسته و روفته روی صحنه برود.
آقای یعقوبی نمایشنامهی «رقص کاغذ پاره ها» به دلیلِ ساختار روایی اپیزودیک که نقطه ی اتصال تمامی آنها مکان ِ وقوع حوادث است، امکانهای متفاوتی را برای اضافه یا کم کردن اپیزودهای تازه میدهد. چنین رویکردی در نمایشنامههای دیگر شما همچون «قرمز و دیگران» ، «تنها راه ممکن» و «گلهای شمعدانی» نیز قابل پیگیری است و اگر خاطرتان باشد در مقالهای به این تکنیک، عنوان «نمایشنامهنویسی چیدمانی » دادم. بر این مبنا کولاژکردن پارههای کوچکی از روایتهای دراماتیک در نهایت منجر به مجموعهای وسیع از حالتهای روایی میشود. آیا در این اجرا نیز با چیدمان تازهای از قطعات روایی روبهرو هستیم یا همان نسخهی اول روی صحنه میرود؟
یعقوبی: بدون شک با یک ترکیب جدید روبهرو هستیم. چندسال پیش در خانهی هنرمندان ایران کارگاه نمایشنامهنویسی با عنوان سی و دو حرف برای اجرا برگزار کردم و در آنجا از شرکتکنندگان خواستم بر اساس الگوی نمایشنامهی «رقص کاغذپارهها» که متمرکز بر مکان ِ یک اتاق است نمایشنامه بنویسند. از دل ِ این روند که در دانشگاه تهران و بعدتر در تورنتو تجربهاش کردم، نمایشنامههای زیادی بیرون آمد.«رقص کاغذپارهها»یی که آیدا روی صحنه خواهد برد متشکل از چند اپیزود از نسخهی اولیه، اپیزودهای جدید به اضافهی دو نمایشنامه از نویسندگان کارگاههای من است. اولی «عشق و هورمونهای دیگر» است که توسط بهار الماسی از شاگردان کلاس نمایشنامهنویسی من در تورنتو نوشته شده است و دیگری نمایشنامهای نوشتهی لیدا شیرمرد از دانشجویانِ فوق لیسانس دانشگاه تهران است که در کنار هم مجموعهی تازهای را ایجاد کرده است. برای من امکان نامتناهی اضافه و کم کردن به پیکرهی نمایشنامهی «رقص کاغذپارهها» همواره جذاب بوده است و حالا با افزودن پارههای روایی نویسندگان دیگر به یک امکان نامتناهی دست پیدا خواهیم کرد.
خانم کیخایی در اجرای شما، الگوی چیدمانی و سیال نمایشنامه چگونه مابه ازای صحنهای پیدا کرده است ؟
کیخایی: از آنجایی که شرکتکنندگان کارگاه آموزشی من بالغ بر ۲۰ نفر بودند کنار هم قرار دادن آنها در یک اجرای واحد ناممکن بود. از طرف دیگر از آنها خواستم از میان اپیزودهای نمایشنامه، انتخابهای خودشان را داشته باشند. در ادامه برای اینکه بتوانم بهترینها را در اجرای پایانی داشته باشم آنها را به گروههای کوچکتری تقسیم کردم و قرار شد هر گروه اتودها و تمرینهای خودش را در مورد هریک از اپیزودها داشته باشد؛ با اشتیاقی که بازیگران از خودشان نشان دادند بویژه در مورد بعضی از اپیزودها، ناگهان با مجموعهای از اجراهای خلاقانه روبهرو شدم که حذف یا انتخاب نهایی را برای من دشوار و گاه غیرمنصفانه میکرد. به همین خاطر ترکیب اپیزودها و گروهها را در ۴ اجرای مستقل سازماندهی کردم.
در حقیقت شما ۴ «روایت/ اجرا»ی متفاوت از یک متن نمایشی که خود از اپیزودهای مختلف تشکیل شده را ارایه می دهید …
کیخایی: دقیقا. اجراهایی متفاوت با بازیگرانی که ممکن است یک روز در یک اپیزود نقشی را داشته باشند که روز دیگر نقشی کاملا متفاوت را ایفا میکنند.
شاید این انتخاب شما یکی از کاربردیترین رویکردهای کارگردانی نمایشنامهی «رقص کاغذپارهها» باشد که علاوه بر وفاداری به روح ِ پلی فونیک و پازلگونهی آن، چالشی جدی در حوزهی تولید تئاتر نیز به حساب میآید و عملاً میتواند برای هر تماشاگرِ کنجکاوی فرصت تماشای یک اجرای چندروزه را فراهم بیاورد.
کیخایی: پیشتر هم اشاره کردم که کمتجربهبودن بازیگران این اجرا به معنای آماتوری بودن آن نیست و سختیهای زیادی برای رسیدن به اجراهای منسجم و قابل قبولی را پشت سر گذاشتهایم و آنچه روی صحنه خواهد رفت ماحصل ۶ ماه تلاش پیگیرانه و عاشقانه است. اگر این ۴ اجرا با استقبال خوبی روبهرو شود، اجرای پنجمی هم خواهیم داشت که عملاً بهترینهای این ۴ گروه را در قالب یک اثر به معرض دید علاقهمندان قرار میدهیم .
در هدایت و آموزش بازیگران از شیوه یا الگوی خاصی استفاده کردید ؟
کیخایی: آنچه که در کارگاه آموزشی و در طول تمرینها به هنرجویانم انتقال دادم عصارهی تجربیاتِ سالهای بازیگریام با کارگردان های مختلف بوده است. یعنی آن رویکردهایی که برای من درونی شده و به صورت شخصی تمام آنها را آزمودهام . البته در این روند هر بار بخشی از تمرینها را بر مبنای خلاقیت بازیگران به خود آنها واگذار میکردم تا در انتهای دوره به یک اعتمادبهنفس لازم برای بازیگری دست پیدا کنند.
آیا این کارگاهها ادامه پیدا خواهد کرد؟
یعقوبی: دورهی پیشرفتهی این دوره را من برگزار میکنم و محصول نهایی آن احتمالاً یک فیلم یا ترکیبی از یک فیلم و اجرای تئاتر خواهد بود تا بچهها بتوانند قابلیتهای بازیگریشان را در چارچوب مدیومهای دیگر نیز پرورش دهند. البته همزمان دورهی مقدماتی دیگری زیر نظر آیدا برای علاقهمندان جدید برگزار خواهد شد.
فکر میکنید علیرغم تمامی دشواریهای موجود بر سر راه ِ آموزش، تولید و عرضهی تئاتر برای جامعهی ایرانی تورنتو چه امری سبب میشود این روند از پا نیفتد؟
یعقوبی : من فکر میکنم یک ایرانی در اینجا بیش از کشور خودش نیاز دارد با زبان خودش ارتباط برقرار کند . این نیاز را تئاتر به بهترین شکل برطرف میکند.
کیخایی: ۶ ماه تلاش بی وقفه نمیتواند بدون یک انگیزهی و خواست قوی درونی ممکن بشود.
یعقوبی : دقیقا همینطور است. این نیازی معنوی است، چرا که این هنرجویان نه تنها برای این فعالیت هنریشان درآمدی به دست نمیآورند بلکه پول و زمان هم صرف میکنند تا یک محصول تئاتری را، یک حضور زنده را روی صحنه به زبان مادری خودشان تجربه کنند.
بدون ِ شک این میل ریشه در بازگشت به همان سرچشمههای ناب تئاتر یعنی نیاز به تماشاییبودن و تماشاگرشدن دارد.
یعقوبی : دقیقاً به همین خاطر است که تئاتر کارکردن به یک ضرورت بنیادی به یک نیاز تبدیل میشود. این امکان که بازیگر فرصتِ دوباره و صدباره زندگی کردن را پیدا میکند، اینکه در فرآیندی هنری شرکت دارد که محکوم است هنر صرف باشد و هیچ نسبتی با بیزینس و روح ِ صنعتی رسانههای دیگر مثل سینما ندارد، این امکانی درمانگر، شگفتانگیز و التیامبخش است که در هیچ قالب هنری دیگری نمیتوانید سراغش را بگیرید.
و دقیقا به همین خاطر است که تجربهی مشارکت در یک اجرای تئاتری چه به عنوان یک اجراگر و چه تماشاگر میتواند یکی از نابترین لحظات زندگی هریک از ما را که از ریشههای خود دور افتادهایم بیافریند. با سپاس از شما هنرمندان عزیز.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.