حدس میزدم
پاسخ آیدا کیخایی و محمد یعقوبی به جوابیهی سراسر دروغ مدیران سالن تئاتر باران. این نوشته نخستینبار در تاریخ سیویکم خردادماه ۱۳۹۶ در روزنامهی شرق چاپ و منتشر شد. برای دیدن این متن در روزنامهی شرق اینجا را کلیک کنید.
پاسخ محمد یعقوبی:
۱. همانطور که حدس میزدم مسئولان سالن تئاتر باران چندان باهوش و خویشتندار نیستند و نتوانستند سکوت کنند تا من سکوتشان را به پشیمانیشان از ارتکاب خلاف تعبیر کنم. جوابیهی آنان چاپشده در روزنامهی شرق مورخ ۲۸ خردادماه سند ارزندهای است برای ما که با اتکا به آن بهتر بتوانیم پیگیر شکایت از آنان باشیم.
۲. خودشان هم میدانند که من یک هفته پیش از رسانهای کردن یاددشتم به آنان نامه دادم و خلافشان را متذکر شده و خواستم از ما عذرخواهی کنند که نکردند. نامهام را برای آقای خیام وقار کاشانی، خانم فهمیه امنزاده و خانم ستاره اسکندری فرستادم پس کاشهای مندرج در جوابیه مظلومنمایی است.
۳. مهمترین مخاطبان نامهی سرگشادهام همکارانم در تئاتر و جوانانی بودند که جویای سالنی برای اجرا هستند. حالا همکارانم در تئاتر با خواندن جوابیهی سالن تئاتر باران بیگمان پی بردهاند تلقی مدیران سالن تئاتر دربارهی هنرمندان تئاتر چیست و دیگر نیازی نیست من بیشتر مدرک رو کنم چون مدیران سالن تئاتر باران در جوابیه خودشان را لو دادهاند. همکارانم در تئاتر با خواندن جوابیهی باران بیشتر پی خواهند برد در صورت اجرا در این سالن با چه کسانی سر و کار خواهند داشت، کسانی که رابطهی خود را با هنرمندان تئاتر به رابطهی کارفرما و مستخدم تشبیه میکنند. خوشحالم که نامهام آنان را واداشت برونریزی کرده و نخوتشان را با معرفی خود به عنوان کارفرما آشکار کنند.
۴. هر کس که زبان فارسی بداند با خواندن جوابیهی تئاتر باران خواهد فهمید که من به آنان افترا نبستهام چون خودشان هم در این جوابیه اقرار کردهاند قصد انتشار فیلم آیسلند را دارند که البته خلاف قرارداد ما با آنان است چون حق انتشار فیلم تئاتر در قرارداد ما با سالن تئاتر باران درج نشده است. در ضمن خوشحالم که اعلام کردهاند میلی به انتشار فیلم ماه در آب ندارند چون در آینده فقط برای پخش آیسلند ناگزیر خواهیم بود از مدیران این سالن در مراجع قضایی شکایت کنیم. گرچه امیدواریم کسی به آنان مشاوره حقوقی بدهد تا مرتکب چنین خلافی نشوند.
۵. پس همچنان اصرار میورزم سالن تئاتر باران یک دام است و امیدوارانه میکوشم کاری کنم که دیگران هم در این دام نیفتند و امیدوارم کسانی که پیش از این چون ما در دام باران افتادهاند مانند من سکوت خود را بشکنند تا دستاندرکاران این سالن رویهی خلاف خود را همچنان در پیش نگیرند یا شغلشان را عوض کنند.
۶. در جوابیهی سالن تئاتر باران هیچ اشارهای به این نشده چرا به نیکولاس بیلون نویسندهی آیسلند مبلغ دروغ اعلام کردهاند که معنایش طفره و اقرار به ارتکاب خلاف است. برای روشنشدن موضوع یک بار دیگر نامهی تاریخی یکی از مدیران سالن باران به نیکولاس بیلون را در زیر میآورم. در ضمن خواندن دوبارهی آن برای آنان که در یادداشت قبلیم نامهی زیر را خواندهاند خالی از لطف نیست.
Hello
Dear Mr.Nicolas Bilon
Im Khayyam
Director of Baran Theater
Regarding the Iceland Play
Narrated by you
Directed by Aida Keykhaee
Took to the stage in December/ 2016
Location :Baran Theater
Question ;
Did you receive 3900 Us$
as for your Narration ?
Your prompt reply will be appreciated
Best Regards
امیدوارم مدیران سالن باران اگر به سرشان زد دوباره پاسخی دیگر به یادداشت من بنویسند خیلی روشن و شفاف دربارهی ادعای بالا توضیح بدهند که آیا بهراستی بابت نگارش آیسلند سههزار و نهصد دلار امریکا فقط برای نیکولاس بیلون به ما پرداختهاند؟ و درصورت پافشاری بر این ادعا سند پرداختشان را ارائه کنند.
۷. تاریخ قرارداد سالن تئاتر باران با من به نمایندهگی از نویسنده و مترجم آیسلند که هر دو در کانادا به سر میبرند خیلی دیرتر از تاریخ قراراداد با دیگر دستاندرکاران نمایش آیسلند است و دلیلش این بود که مدیر سالن باران و نویسندهی نامهی انگلیسی بالا از انعقاد قرارداد برای پرداخت حقوق به نویسنده و مترجم طفره میرفت و با پیگیریهای مدام من ناگزیر به انعقاد قرارداد شد.
۸. ما پیش از نامهی سرگشاده علیه سالن تئاتر باران به خانهی تئاتر شکایت کردهایم که به شمارهی ۱۵۶۱ مورخ ۱۶ خردادماه در دبیرخانه ثبت شده است و منتظر رسیدهگی و پاسخ خانهی تئاتر هستیم و امیدواریم هر چه زودتر رسیدهگی کنند.
۹. بهتر بود مدیران سالن تئاتر باران قبل از تهدید این روزنامه به شکایت با یک مشاور حقوقی مشورت کنند.
محمد یعقوبی
۹۶۰۳۲۸
پاسخ آیدا کیخایی:
پيرو يادداشت تئاتر باران لازم ميدانم چند نكته را شفاف كنم:
١- قرارداد من به عنوان کارگردان با تئاتر باران برای اجرای نمایش آیسلند تا ١٧ بهمن نودوپنج بوده و بعد از آن هيچ تعهدی به آن سالن نداشته و ندارم و هر كجای جهان و با هر بازیگری بعد از گرفتن اجازه از نويسنده و مترجم مجاز به اجراهای دوبارهی آن هستم.
٢- نمیدانستم كه آمار دستمزدهایم را دارند ولی آمارشان اشتباه است.
٣- هيچ كجای قرارداد من به پخش فيلم از سوي كمپانی تئاتر باران اشارهای نشده است و حق را قرارداد مشخص میكند.
٤- تيزرهايی كه برای اجرای كانادا ساخته شد (مسلمن بايد دوباره ساخته میشد چون بازیگر كار عوض شده بود) تهيهكنندهی اجرای كانادا به سازندهی تيزر دستمزد پرداخت كرد.
٥- هنوز شكايت ما از آقای خيام وقار بابت نامهی سراسر كذب به نويسنده باقیست، ما سه هزار و نهصد دلار امريكا نگرفتيم و سیزده ميليون تومانی كه بعد از هزاران اصرار ما از طرف كمپانی تئاتر باران پرداخت شد و مبلغ ذکرشده برای نويسنده و مترجم با هم بوده است و نه فقط نويسنده.
آیدا کیخایی ٢۸ خرداد ١٣٩٦
تنها میتوان تاسف خورد… تیاتر خصوصی یا خصوصیسازی تیاتر! بیاخلاقی و فساد را در خود میبیند. فقط ای کاش به آن عادت نکند و جامعهی هنری شاهد عادی شدن این برخوردها در دیگر سالنهای خصوصی نباشد.
من در جریان هستم که گروههای فراوان دیگری هستند که از این سالن زخم خوردهاند. زخمهای مالی و روحی و شخصیتی! اما یا به طور کل بیخیال داستان شدهاند یا آنقدر جوان و جویای نام و امیدوار به آیندهی کاری خود در این حرفه هستند که تمایلی به سوختن فرصت اجرا در سالن باران و دیگر سالنهای خصوصی را ندارند(به عبارت بهتر مایل به فرصتسوزی نیستند و ترجیح میدهند که شنونده باشند و از دور با ایما و اشاره تایید کنند!) شاید حق دارند… به هر حال یافتن سالن جهت اجرای تیاتر برای گروههای گمنام کار دشواریست اما چیزی که نگرانکننده است ادامهی فعالیت هنری این مدیران ناجوانمرد در تیاتر خصوصی این مملکت میباشد.
سی و یک خرداد نود و شش