مشکل نمایشنامهنویسی ایران هنوز سانسور دولتی است
گفتوگوی بهزاد صدیقی با محمد یعقوبی دربارهی نمایشنامهنویسی
این گفتوگو در آذرماه سال هزاروسیصدونودوشش به دلیل اقامت محمد یعقوبی در کانادا (تورنتو) به صورت نوشتاری و برای چاپ در کاتالوگ کانون نمایشنامهنویسان خانهی تئاتر ایران به مناسبت نکوداشت محمد یعقوبی در مراسم هشتمین دورهی انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی انجام شد.
۱- میتونی بگی چرا نمایشنامهنویس شدی؟ این دغدغه ی نوشتن از کی و چطور آغاز شد به صورت جدی ؟ جدا از علاقه مندی در کلاس های آموزشی سمندریان در جوونی که با هم بودیم .
اولین بار به گمان ده یازده سالم بود که از نزدیکترین دوست زندهگیم پرسیدم چهکاره میخواهی بشوی؟ گفت: رئیسجمهور. بعد او از من پرسید چهکاره میخوام بشوم؟ گفتم نویسنده. زندهگی خیلی کوتاه است و خوشحالم که به رویای کودکیم عمل کردم. البته من آن زمان منظورم از نویسندهشدن نمایشنامهنویسی نبود. دلم میخواست داستاننویس شوم. یادم است که ده سالم بود بوف کور هدایت را خوانده بودم و هیچ نفهمیده بودم. خوانده بودم چون از بزرگترها شنیده بودم خیلیها بعد از خواندن این کتاب خودکشی کردهاند. دوازده سالم بود که صد سال تنهایی گارسیا مارکز را خوانده بودم و چندان سر درنیاوردم. خوانده بودمش چون در کتابی که کتابهای ضروری برای خواندن را معرفی میکرده به عنوان مهمترین رمان قرن معرفی شده بود و ناتالیا گینزبورگ که حتتا نمیدانستم کیست گفته بود اگر راست باشد که رمان در حال مرگ است پس برای این مهمترین رمان قرن بایستیم. و من تشنهی این بودم که مهمترین رمان قرن را بخوانم. خب البته مهمترین رمان قرن مناسب سن من نبود ولی فکر میکنم خواندن اینها حتمن بیتاثیر نبود که بخواهم نویسنده شوم. بعد داستایفسکی نویسندهی محبوب دوران نوجوانی و جوانی من شد. تا قبل از ورود به دانشگاه بنا به میل مهارناپذیر به نوشتن و تحت تاثیر خواندههایم داستانهای کوتاهی نوشتم که فقط دوستان نزدیکم خواندند. تا اینکه وارد دانشگاه شدم و دیدم بیشتر از اینکه اشتیاق نشستن در کلاسهای ملالآور حقوق را داشتم باشم لحظهشماری میکنم بروم سر تمرین تئاتر که در واحد فوق برنامهی دانشگاه تشکیل شده بود. کار در این گروه تئاتر دانشجویی مرا به خواندن نمایشنامه علاقهمند کرد و وقتی را که باید برای خواندن درس حقوق سپری میکردم به خواندن نمایشنامههای بهرام بیضایی، اکبر رادی و غلامحسین ساعدی صرف کردم. خواندن این نمایشنامهها و کار در آن گروه دانشجویی نتیجهاش نوشتن اولین نمایشنامهی زندهگیم بود. تا این زمان اینقدر رمان خوانده بودم که وسواسگونه از نوشتن رمان و داستان میترسیدم. ولی نمایشنامهنویسی عرصهی هنوز ناشناختهای بود که از نوشتن در آن نمیترسیدم.
۲- میتونی بگی تو نمایشنامهنویس دنبال چی میگردی؟ کدام موضوعات رو بیشتر دنبال میکنی؟ میدونم مثل خودم گرایش و علاقه به رئالیسم و مسائل اجتماعی داری. منظورم به صورت جزییتر هست که دربارهاش صحبت کنی . برای موضوعاتی که انتخاب میکنی. نهاد خانواده و مسایل زندگی خانوادگی در پیوند با جامعه و سیاست همیشه تو نمایشنامههات به صورت پررنگ دیده میشه.
اینقدر موضوع برای نوشتن دارم که میدانم عمرم کوتاهتر از این است که بتوانم همهشان را بنویسم. با این همه هنوز هر روز پیش میآید که چیزی میبینم یا میشنوم یا میخوانم و اولین فکری که به ذهنم میرسد این است که این را چهطور میتوانم وارد نوشتههایم کنم و یادداشتش میکنم چون وقتی شروع به نوشتن میکنم در حقیقت ناگزیر میشوم از میان یادداشتهای بسیارم یکی را انتخاب کنم. نمیتوانم دقیقن بگویم دربارهی چی مینویسم. گمان میکنم شخصیتهای نمایشنامههایم برای هویت فردی و خواستهای به شدت شخصیشان در اجتماعی که حق فردیشان را نادیده میگیرد در ستیزند. اهمیت ضرورت آزادی انسان، ناتوانی آدمها در ارتباط با هم و ضرورت همزیستی مسالمتآمیز، ضرورت مهرورزی و شفقت برای من مهم هستند و فکر میکنم لابد در نوشتههایم دیده میشوند.
۳. چرا نمایشنامه مینویسی؟ چرا سراغ دیگر انواع نوشتن مثل داستان و فیلمنامه کمتر رفتهای؟
همانطور که گفتم من تا پیش از بیستسالهگی دلم میخواست داستاننویس بشوم. بدون شک نویسندهی داستان و رمان صاحب ششدنگ اثرش است. ولی با ضرورت عزلتنشینی در این نوع نوشتن خیلی سازگار نیستم. و اما نویسندهی نمایشنامه در مقایسه با نویسندهی فیلمنامه بیشتر صاحب اثرش هست. در سینما متاسفانه ارزش کار نویسنده کمتر دیده میشود و نویسنده مدام در معرض انواع و اقسام پیشنهاد توسط تهیهکننده، سرمایهگذار و تهیهکننده برای تضمین رضایت تودهی مردم و در واقع تضمین فروش فیلم است. وقتی هم فیلمی موفق میشود کمتر حرف از اهمیت فیلمنامه به میان میآید. تعجب هم ندارد. فیلم با تودهی مردم سر و کار دارد و مردم هم عقلشان به چشمشان است که بازیگران را میبینند. فیلمسازی هنر پرخرجی است و برای اینکه خرجش را در بیاورد باید خوب بفروشد و فروش خوب منوط به جذب رضایت اکثریت مردم است و جذب رضایت اکثریت یعنی تندادن به قواعد بازار. ممکن است فیلمهایی استثنایی باشند که بدون تندادن به قواعد بازار خوب فروخته باشند ولی اغلب آثار سینما برای فروش ساخته میشوند چون پشت بیشتر فیلمها عدهای سرمایهگذار و تهیهکننده پنهان هستند که تنها به فکر فروش هستند. سر و کار داشتن با چنین کسانی همیشه برای من سخت بوده. برای نوشتن فیلمنامه ناگزیری قبل از هر چیز به سرمایهگذار و پول برای ساخت آن فکر کنی که مرا به نوشتن فیلمنامه بیمیل میکند. اگر هم فیلمنامه را بخواهد کسی دیگر کارگردانی کند اینکه معلوم نیست چه بلایی بر سر نوشتهام خواهد آمد مانع دوم در ذهن من برای نوشتن فیلمنامه است. در واقع نمایشنامه را با خیال راحت میتوانی بنویسی و خودت اجرایش کنی و بعد هم چاپش کنی و گروههای دیگر هم ممکن است اجرایش کنند. ولی برای نوشتن فیلمنامه ترجیح میدهم تهیهکننده و سرمایهگذاری پیدا شود که برای نوشتن قرارداد ببندد در این صورت من ایدههای بسیاری برای نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم دارم.
۴- اگه نمایشنامهنویس نمیشدی ، چه کار دیگهای رو انتخاب میکردی ؟
اگر نمایشنامهنویس نمیشدم دلم میخواست طراح اپلیکیشن و طراح و سازندهی روبات بشوم.
۵- نمایشنامه چه قدر میتونه روی مخاطب تاثیرگذار باشه؟ منظورم خود نمایشنامه هست و نه اجرا و نه خود تئاتر .
نمایشنامه دو دسته مخاطب دارد. مخاطبان دستهی اول کارگردانان و بازیگرانی هستند که لابد از نمایشنامهای خوششان آمده که گرد هم آمدهاند تا مدتی معلوم متن را تمرین و بعد به روی صحنه ببرند. پس نمایشنامهنویس تا همینجا اینقدر آدم تاثیرگذاری بوده که عدهای را برای همزیستی دور هم جمع کند. فرض بر این است که این عده آنقدر با نمایشنامه و شخصیتها ارتباط برقرار کردهاندکه نمیتوانند میلشان به زیستن در دنیای این نمایشنامه را مهار کنند و گرد هم میآیند تا به شخصیتهای نمایشنامهها جان ببخشند و حاصل تلاش گروهی خود را برای دستهی دوم مخاطبان یعنی تماشاگران به روی صحنه ببرند. حاصل تلاش و اشتیاق دستهی اول مخاطبان بدون شک به تاثیر بر مخاطبان دستهی دوم منجر خواهد شد اگر از آغاز آن عدهای فقط برای گذران وقت دور هم جمع نشده باشند و نمایشنامهای را باری به هر جهت انتخاب نکرده باشند.
۶- نمایشنامه به مثابه داستان درام زندگی برای صحنه یا حتا عمل نمایشی است. چه گونه میشود از نمایشنامه برای آموزش در این حیطه یا حتا برای زندهگی استفاده کرد ؟ و حتا به یک تجربهی ناب بهتر رسید؟
این خصلت منحصر به فرد نمایشنامه است که مدام تولید میشود. و برای تولید هر تئاتر عدهای باید گرد هم آیند و دست کم یکی دو ماه شخصیتهای این آثار را درونی کنند تا به کلمات نوشته شده جان ببخشند. بازیگران برای درونیکردن این شخصیتها راهی جز آموختن از شخصیتها ندارند. کارگردان برای هدایت بازیگر راهی جز شناخت نویسنده و مفهوم متن ندارد. به گمان من راز جاودانهگی تئاتر همین است که فقط هنری برای تماشا نیست. هنری است برای بارها ساختهشدن. همین حالا در سالنهای گوناگون در دنیا نمایشنامههای شکسپیر یا چخوف به روی صحنه است و گروههای گوناگون تئاتری ماهها با شخصیتهای خلق شده توسط این دو نویسندهی بزرگ زیستهاند. این امتیاز یگانه و پرافتخار تئاتر است و نمایشنامهنویس خالق این افتخار است.
۸- یکی ویژگی های شاخص نمایش نامه هات فرم و تکنیک خاص و منحصر به فرد خودت هست. این دغدغهی متفاوت بودن و منحصر بودن چطور تو جوانی در ذهنت شکل گرفت ؟ اهمیت فرم و شکل نوشتن در نمایش نامه نویسی ات از کجا و چه گونه آغاز شد ؟
هر آدمی با وجود شباهت بسیار با دیگران، فرقهایی دارد که او را از دیگران متمایز و قابل شناسایی میکند. بر همین اساس اگر میخواهیم دیده شویم راهی جز این نیست که نوشتههایمان هم یگانه و منحصر به فرد شوند.
۹- در نمایش نامه نویسی وحدت فرم و محتوا برات چه قدر اهمیت داره ؟ اصلن به نظریه ی وحدت فرم و محتوا معتقد هستی؟
برای من که همیشه این بوده، پیوستهگی فرم و محتوا. بارها شده که موضوع نمایشنامهای که برای نوشتن در سر داشتم پیش نمیرفته تا زمانی که فرم نوشتن آن را پیدا کردهام.
۱۰- چه پیشنهادی برای نسل جدید نمایشنامهنویسی ایران داری؟ چه کسانی که در دانشگاه تحصیل میکنن چه در آموزشگاههای خصوصی.
تنها پیشنهادم به جوانان این است که بنویسید. دلاورانه بنویسید. از روزگارمان بنویسید. فرق تئاتر با سینما این است که نویسنده در تئاتر ایران هنوز مهمترین عنصر است. تنها توقع از نویسنده در تئاتر ایران هنوز این است که به کیفیت کارش فکر کند. هنوز مانند نویسندهی فیلمنامه ناگزیر نیست به قواعد بازار و خواستهای بازار و تودهی مردم تن بدهد. تئاتر محکوم به این است که هنر باشد چون چندان پول ساز نیست. تنها راه دیدهشدن در تئاتر این است که به کیفیت کارتان فکر کنید و در این صورت تماشاگران تئاتر قدردان شما خواهند بود. و مطمئن باشید که اگر نمایشنامهای با کیفیت بنویسید به روی صحنه خواهد رفت. روند خصوصیشدن در تئاتر ایران با وجود اشکالهای فراوانش برای نمایشنامهنویسان جوان یک فرصت است. با وجود سالنهای خصوصی و با وجود چند ناشر نمایشنامه هر کس نمایشنامهی خوبی بنویسد بدون شک فرصت دارد که دیده شود. مهمترین مشکل نمایشنامهنویسی هنوز سانسور دولتی است که امیدوارم در آیندهی نه چندان دور به عنوان خاطرهای تلخ از آن یاد کنیم.
۱۱- به نظرت چهطور میشه درام ایرانی یا نمایشنامهی ایرانی رو جهانی کرد؟ پیشنهادت در این باره چیه؟
درام ایرانی نباید در انتظار کشف خودش در دنیا باشد. همهی ما دستاندرکاران تئاتر ایرانی باید برای معرفی و شناسایی درام ایرانی تلاش کنیم. اگر کسانی که توان و سواد ترجمهی نمایشنامه دارند نمایشنامههای برجستهی ایرانی را ترجمه کنند، اگر مدیران به وظیفهی خودشان عمل کنند و به منظور معرفی نمایشنامههای ایرانی به زبانهای دیگر بخشی از بودجهی تئاتر را برای ترجمهی این آثار هزینه کنند، اگر در دانشگاههای ما از دانشجویان تئاتر و رشتههای مترجمی خواسته شود اقدام به ترجمه و نقد و تفسیر نمایشنامههای ایرانی کنند و پایاننامههای برتر توسط دانشگاه چاپ و منتشر شود، تردید نکنید در آیندهای نزدیک نمایشنامههای ایرانی مطرح خواهند شد. هر سال در ایران نمایشنامههای بسیاری بهویژه از زبان انگلیسی و فرانسوی به زبان فارسی ترجمه میشود و با خواندن بیشتر این نمایشنامهها میبینید که نمایشنامههای ایرانی خوب در مقایسه با این نمایشنامههای ترجمهشده تعدادشان کم نیست. دلیل اینکه آن نمایشنامهها به فارسی و زبانهای دیگر ترجمه شدهاند فقط این است که آن نمایشها خوب معرفی شدهاند یا در دانشگاههای ما از دانشجویانشان خواسته شده آن نمایشنامهها را ترجمه کنند.
۱۲- به نظرت چی کار می شه کرد برای جشن انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران انجام داد که مدیران هنری فرهنگی و اساسن تئاتری برای اون اعتبار مادی و معنوی بیش تری قائل بشن که فقط در حد حرف نمونه حمایت شون؟
مهمترین کاری که کانون نمایشنامهنویسان باید بکند ادامهی این راه است. هر چه این مراسم بیشتر قدمت پیدا کند اهمیتش بیشتر نمایان خواهد شد. ولی تا زمانی که در درون خود خانهی تئاتر دربارهی اهمیت این مراسم تردید وجود داشته باشد چهگونه میتوان به مهمشدن این مراسم در بیرون از خانه امیدوار بود؟ تا زمانی که من در خانهی تئاتر بودم متاسفانه احساس نمیکردم که بود و نبود این مراسم برای اعضای خانهی تئاتر اهمیت داشته باشد. همیشه برای قانعکردن اعضای هیئت مدیرهی خانهی تئاتر برای اختصاص بخشی از بودجهی خانه جان میکندیم و در بیشتر مراسم جشن انتخاب اثار برتر متاسفانه خود اعضای هیئت مدیره خانهی تئاتر هم حضور نداشتند. خیلی خوش حال میشوم اگر بشنوم در این چند سالی که در خانهی تئاتر نبودهام وضع بهتر شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.