همه با هم فرق می‌كنند

یادداشت محمد امیریاراحمدی برای نکوداشت محمد یعقوبی در هشتمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران، بیست‌وپنج آذرماه ۱۳۹۶

اهل حاشيه­‌رفتن نيست. يك راست می‌‌رود سراغ اصل موضوع. اهميتي ندارد كه بی‌حاشيه­‌بودن شباهتی به زندگی دارد يا نه، منطقی است يا بی­‌منطق، مهم اين است كه  ديگران باور كنند  اين هم شكلی از زندگی و نوعی منطق است. نمی‌خواهد شخصيت­‌هايش فقط باورپذير باشند،  تلاش می‌كند تا نشان دهد آدم‌ها در يك چيز مشتركند، همه با هم فرق می‌كنند. نمی‌گويد اقدام به انجام­‌دادن ناممكن ديوانگی است، می‌‌گويد ديوانگی، سلسله­‌جنبان تاريخ است. عشق را تقديس نمی‌كند، آيينی می­‌شناسد كه بايد برای آن قربانی داد. صداقت­‌داشتن را فضيلت نمی­‌شمرد، ضرورتی می­‌داند كه بدون آن نمی‌شود دنيای به­تری ساخت. حقيقت را تفسير نمی‌‎كند، هش­‌دار می‌‌دهد آگاهی ما تا زمانی استوار است كه بتواند در برابر انتقاد پايداری كند.

… و من نمايش­‌نامه­‌هايش را دوست دارم چون به هيچ چيز شبيه نيست جز خودش؛ و خودش همه­‌ی آن چيزی است كه يك نمايش‌­نامه­‌نويس می‌تواند باشد. كسی كه از دروغ می‌ترسد و كابوس زندگی‌اش، خشك­‌سالی است. او محمد يعقوبی است.

 محمد اميرياراحمدی (نمایش‌نامه‌نویس)