یکی از آنان در من

درباره‌ی حمید سمندریان، چاپ‌شده در روزنامه‌ی اعتماد، ۲۸ تیرماه ۱۳۹۷

من سال ۱۳۷۰ این افتخار را داشتم که در دو کارگاه بازی‌گری و کارگردانی ایشان دوره ببینم. کارگاه بازی‌گری در تالار هنر برگزار می‌شد. کارگاه کارگردانی و بیش‌تر جلسه‌های تحلیل نمایش‌نامه هم در اداره‌ی تئاتر برگزار می‌شد. هرگز از یاد نخواهم برد آن روز را که در تالار هنر به ما گفت: «به حرف استادتان به حرف من شک کنید. کورکورانه حرف‌هایم رانپذیرید.» همین حرف‌ها کافی است که آدم به کسی دل‌بسته شود. ولی من به نسبت این حرف‌ها و عمل‌کرد ایشان شک کردم. می‌خواستم بسنجم تا چه اندازه حرف و عمل ایشان یکی است. در کارگاه کارگردانی یکی از وظیفه‌های ما این بود که نمایش‌نامه بخوانیم و بعد خلاصه‌ی متن را بنویسیم و نمایش‌نامه را تحلیل و تفسیر کنیم. در یکی از این جلسه‌ها من نمایش‌نامه‌ی مکبث را تحلیل کرده بودم و نوشته بودم از این نمایش‌نامه‌ی شکسپیر خوش‌م نمی‌آید. می‌دانستم که مکبث یکی از نمایش‌نامه‌های محبوب استاد سمندریان است. نقدم به نمایش‌نامه نقدی سیاسی بود. این‌که مکبث بیش‌تر شبیه نمایش‌نامه‌ای سفارشی است درباره‌ی مضرات کشتن حکم‌ران. این‌که نویسنده انگار می‌خواهد نهی از منکر سلطان‌‌کُشی کند و پند دهد که حاکم‌‌کُشی عاقبت‌ش جنون است و چه. بیش‌تر از این یادم نیست چه در نقد مکبث نوشته بودم. آن زمان هر کس باید متن‌ش را در جمع می‌خواند. نقدم را که خواندم، توقع داشتم استاد با خاک یک‌‌سان‌م کند. ولی هیچ حرف تندی از استاد نشنیدم. یادم هست آن زمان ما را می‌ترساندند که حواس‌مان باشد استاد آن روی دیگرش را نشان ندهد و این‌که به وقت‌ش آدم بسیار تندخویی است. من که نزدیک یک سال در آن دو کارگاه تئاتر شاگرد ایشان بودم، ‌اندکی پس از پایان دوره هم که استاد آموزش‌گاه خودش را برپا کرد و من در آن آموزش‌گاه هم زیر نظر ایشان دوره دیدم، هرگز رفتار تندی از ایشان نه با خودم دیدم نه با دیگری. سال‌ها بعد هم افتخار این را داشتم که در آموزش‌گاه ایشان نمایش‌نامه‌نویسی و بازی‌گری و کارگردانی درس بدهم. روزهایی می‌آمد در کلاس‌م می‌نشست و می‌گفت آمده‌ام که یاد بگیرم. این اندازه فروتنی را جز ایشان از کسی دیگر در اندازه و جای‌گاه او ندیده‌ام. فروتنی یک فضیلت یک مقام است که هر کس توان رسیدن و داشتن آن را ندارد. ممکن است نمایش فروتنی در این سال‌ها و فاصله‌ی آن با عمل‌کرد متظاهران فروتنی، این فضیلت را به واژه‌ای مبتذل تبدیل کرده باشد ولی سوءاستفاده‌ از این واژه‌ی زیبا در سخن‌رانی‌ها و شعارها نمی‌تواند از ارزش این فضیلت بکاهد.

خیلی‌ها با مرگ تمام می‌شوند اما کسانی هستند که با مرگ‌شان مرگ را پدیده‌ای ناطبیعی و ناحق جلوه می‌دهند، کسانی که مرگ نمی‌تواند تمام‌شان کند، کسانی که همیشه با ما هستند، پاره‌ای از وجود ما می‌شوند. استاد سمندریان یکی از آنان در من است.

محمد یعقوبی

۹۷۰۴۱۴