دیگر زمان آن فرارسیده است
نویسنده: محمد یعقوبی
این متن را به خواست روزنامهی آفتاب یزد نوشتم که در تاریخ یازده مردادماه ۱۳۹۳ چاپ شد.
برگی از یادداشتهای روزانهی میخائیل بولگاکف: پنج سپتامبر ۱۹۳۸، امروز مصادف بود با هشتصدمین اجرای روزگار خانوادهی تورپین. این خطی از یادداشتهای روزانهی نویسندهایی است که ۸۶ سال پیش از این هشتصدمین روز اجرای نمایشنامهای نوشتهی خودش را گزارش میدهد.[۱]
و نمایشنامهی برهان نوشتهی دیوید آبورن نخستینبار بهکارگردانی دانیل جی سالیوان در سال ۲۰۰۰ اجرای خود را آغاز کرد و در سال ۲۰۰۳ پس از ۹۱۷ اجرا به کار خود پایان داد.[۲]
و بیش از شصت سال است که در پاریس آوازهخوان طاس به کارگردانی Nicolas Bataille در Théâtre de la Huchette بهروی صحنه است[۳] و… اینها برای گروههای تئاتری ایران رویایی ناممکن است. اما این رویا ممکن خواهد شد اگر برخی آگاهانه و متاسفانه بخلورزانه سد راه اجرای دوباره و چندبارهی نمایشهای موفق ایرانی نشوند و برخی ناآگاهانه برای اینان سینه نزنند.
بیش از دو هزار سال از نگارش نمایشنامههای یونان باستان میگذرد و هنوز این نمایشنامهها در سرتاسر جهان به روی صحنهاند. اینکه نمایشنامهها بارها و سالها اجرا میشوند امکان ویژهی تئاتر و راز ماندگاری آن است. ما نمایشنامههای مشهور جهان را نه فقط به دلیل ارزش ذاتی این آثار بلکه به دلیل اجراهای مکررر این آثار در طی سالها میشناسیم. تئاتر هنریست زنده و تکثیرنشدنی، اگر نمایشنامههای چخوف بارها اجرا نمیشد، هرگز این اندازه نمیشناختیمش. اگر سوفکل، اوریپید، شکسپیر، آرتور میلر، بکت، اوژن یونسکو، تنسی ویلیامز، پینتر، دیوید ممت، یاسمینا رضا، مارتین مکدونا و… برای ما نامهایی آشنا هستند این آشنایی نتیجهی بارها بازتولید آثارشان در کشورهای خودشان بوده است. تاسفبار است که در ایران نه تنها برای نمایشنامههای ایرانی چنین فرصتی ایجاد نشدهاست بلکه بازتولید نمایشنامههای خارجی بسیار آسانتر و رفتاری پذیرفتهتر است. بدون شک در نتیجهی سهولت امکان بازتولید نمایشنامههای سرشناس خارجی این باور در ذهن خانوادهی تئاتر ایران رخنه کردهاست که نمایشنامههای خارجی ارزشمندتر از نمایشنامههای ایرانی هستند. این باوری متاسفانه جاافتاده ولی نادرست است. بهعنوان مثال نمایشنامهی “مرگ یزگرد” نوشتهی بهرام بیضایی عیارش بیش از بسیاری نمایشنامههای کلاسیک خارجی است و بیگمان اگر هر سال توسط خود بهرام بیضایی یا کارگردانان دیگر به روی صحنه رود تماشاگر خواهد داشت. در نگاه کلان ایجاد فرصت برای بازتولید نمایشنامههای موفق و شناختهشدهی ایرانی نهضتیست برای خودباوری. ستیز خردورزانه با طرز فکر نادرست کسانی است که اهمیت تئاتر ایرانی را انکار میکنند. همانطور که کشورها از محصولات داخلی در قبال محصولات وارداتی حمایت میکنند نمایشنامهی ایرانی هم نیازمند حمایت است. بیگمان برای حمایت از نمایشنامههای ایرانی اختصاص یک سالن برای بازتولید گام سازندهای است. پس از گذشت بیش از ۱۵۰ سال از نوشتهشدن نخستین نمایشنامهی فارسی دیگر زمان آن فرارسیده است که با رجوع به پایاننامههای دانشگاهی، با نظرسنجی از هنرمندان و مراکز هنری نمایشنامههای ارزشمند ایرانی از آغاز تا کنون شناسایی و فهرستی فراهم شود. این نمایشنامهها میراث ملی و هنری ما در حوزهی تئاترند و راه مراقبت و حمایت از این آثار بازتولیدشان است.
میدانیم که به دلیل کمبودِ سالن تئاتر و درخواستهای فراوان اجرا بیشتر نمایشها حتا پرتماشاگرترین تئاترها حداکثر سی اجرا داشتهاند، در همین سالها نمايشهاي ارزشمندی اجرا شده كه بسياري از تماشاگران امروزِ تئاتر آنها را نديدهاند. برخي از اين آثار اجراي محدودي داشتهاند و تعدادي در سالنهاي نامناسب به صحنه رفتهاند ضمن اينكه هميشه تماشاگران جديدي به تماشاگران تئاتر افزوده ميشوند كه حق دارند كارهاي موفق سالهای گذشته را ببينند و فقط شنونده یا خوانندهی خاطرات دیگران دربارهی آن تئاترها نباشند. به همین دلیل است كه در كشورهاي پيشرفته، نمايشهاي پرتماشاگر سالها بهروی صحنه ميمانند. اما در ایران بارها ادامهی اجرای نمایشهای ایرانی موفق فقط به دلیل نوبت اجرای گروهی دیگر متوقف شده است.
یکی از راههای ممکنشدن بازتولید، دعوت از گروههاییست که سالها پیش نمایشنامههای ایرانی موفقی را در تئاتر کشور اجرا کردهاند، ولی این تنها راه نیست. میتوان از کارگردانان دیگر خواست در صورت تمایل آن نمایشنامهها را بازتولید کنند. اما بدیهیست اگر از همان گروه موفق قبلی برای بازتولید دعوت شود علاوه بر نویسنده، کارگردان آن نمایش هم دوباره احیاء خواهد شد و حتا ممکن است که این کارگردان در بازتولید سراغ همان بازیگران اجرای قبلی برود و بنابراین بازیگران آن نمایش هم دوباره احیاء خواهند شد. و در نتیجه یکی از نمایشهای موفق سالها پیش دوباره احیا خواهد شد. نمایش مخزن کار ارزشمند جلال تهرانی چنین بود. این بیگمان گامی سازنده برای حرفهایکردن کار تئاتر است. مدیران فرهنگی با حمایت از بازتولید نمایشهای ایرانی میتوانند کارگردانها را به اجرای نمایشنامههای ایرانی ترغیب کنند. ایجاد فرصت برای اجرا و بازتولید نمایشنامههای ایرانی در زیرمتن خود حاوی این پیام است که نمایشنامههای ایرانی یکبار مصرف نیستند و شایسته و بایسته است بارها و سالها اجرا شوند.
مخالفان سینهچاک بازتولید بهظاهر دلواپسانانه ممکن است فتوا دهند با این کار خلاقیت از نویسندهگان و کارگردانها گرفته میشود و همه به اصطلاح پختهخواری خواهند کرد و ایدههای جدید بروز و ظهور نخواهند یافت. در پاسخ باید گفت بازتولید نمایشنامههای یونان باستان در طی قرنها مانع بروز ایدههای جدید نشدهاست، بازتولید نمایشنامههای شکسپیر، چخوف، بکت، میلر و… هیچگاه مانع از درخشش استعدادهایی جدید چون پینتر، استوپارد، دیوید ممت، مارتین مکدونا و… نشده است.