راه خودم را میروم
شرح یک تنبلی نهادینهشده
ساڵی درۆ و وشكهساڵی بێ وهڵامی!
من به سهم خودم او را میبخشم
بگذریم
پرسشگر، محتواگرا، فرمگرا
سه سال منتظر بودم تا این شخصیتها جان بگیرند
رپرتوار باعث ماندگاری ادبیات نمایشی ایران میشود
گفتوگوی تصویری با مجلهی تیتر دربارهی نمایشنامهخوانی یک دقیقه سکوت در تورنتو
میخواهیم لذت خواندن یک نمایشنامهی خوب را به اشتراک بگذاریم
میخواستیم ریسک کنیم
خشونت موضوع خوبی برای نوشتن است
ما با تئاتر قهر نمیکنیم
نطفهی بیخاصیتسازیهای امروز در دورهی دوم اصلاحات بسته شد
امید علیه امید
گفتوگویی برای پرسشهای محمد یعقوبی، دربارهی برهان
Theater ist so veränderbar wie das Leben
مثل شطرنجبازها حرکت بعدی را حدس میزنیم
پس چه نمایشی مصداق تئاتر ملی نیست؟
دربارهی گروه تئاتر امروز
بودجهی تئاتر خرج چه میشود؟
دیدن تعادل همیشه لذتبخش است
معصومیتمان را ازدستدادیم
طغیان علیه پایان
میخواستیم زنده بمانیم
زمستان ۶۶، بیستوچهار سال بعد
من نباید مانع تو شوم
نمیخواستم بردهی خودم باشم
بدعتی در کار نیست
من زنده ماندم پس باید مینوشتم
نمایشنامهی ایرانی یکبار مصرف نیست
تئاتر سیاسی، تئاتر اجتماعی و وضعیت واقعی
تئاتر هنر دیالوگ است(میزگرد)
رئالیسم چندصداییترین سبک نوشتن است
اینها گوشهایی برای دهان من نیستند
قالَ فلان استاد
نوشتن یعنی امید، امید به تغییر
اینروزهای تئاتر ایران
باید پوست شیر به تن کرد
ریتا! تو عشقی
دربارهی سانسور و سانسورِ سانسور
دربارهی خشکسالی و دروغ و نوشتن در تاریکی (فایل صدا) ۱
دربارهی خشکسالی و دروغ و نوشتن در تاریکی (فایل صدا) ۲
محدودیت خلاقیت میآورد؟
رازگشایی بیستوپنج
ستیز بنیادگرایی با شعر
ماهی فاش با بیستوپنج سفید
گفتوگو در کافه خبر
تماشاگر دوست دارد مردمی از جنس خودش ببیند
من برای سی سال بعد نمینویسم
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
گذر از راههاي پرخطر و كمتر پاخورده
اجرا حتی برای یک صحنه
تئاتر باید فرزند زمانهی خود باشد
گفتوگو با خبرگزاری ایسنا دربارهی نوشتن در تاریکی
لابد
باید و میتوان
گفتوگو با رادیو (فایل صدا)
خشکسالی و بیست و پنج
پشت نامهای دروغین
سانسور در خون ما رفته است
شخصیت چنین میگوید نه من
همانقدر میگویم که لازم است
دربارهی این روزها بنویسید
ارتباط با دنیای بیرون
من يعقوبي سال ۷۸ نيستم
تئاتر پيش از هر چيز هنرمند را تغيير ميدهد
هنوز آغاز راه هست
جرم خدا اندازهي جرم من است
مسیر نوشتن نامعلوم است
ضرورت ارگانيك، ضرورت زيباشناسانه
تئاتر اجتماعي استمرار خواهد يافت
اقتباس يعني؛ وفاداري در عين بيوفايي
آدمهاى دوست داشتنى نمايش
اقتباس هميشه جزو كارهاي من است
ديگر محدوديت هاي نمايش كلاسيك را نداريم
زیباییشناسی تردید
هرکس به شيوه خودش زخم مي زند
چرا يكي از متنهاي خودتان را كار نكرديد؟
نخلها در سيبري ميرويند
تاريخ قضاوت خواهد كرد
رئاليسم سبکي ازلي و ابدي است
جريان بازدارندهي مميزي
آنها نگاهم را نميپسندند
در ايران قانون توجهاي به نيازهاي عرف ندارد
تئاتر اجتماعي يك ضرورت هميشگي
آدمهايي که محکوم به تنهايي هستند
آنان به روياهاشان خيانت ميكنند
انديشهها درجسمهاي مختلف تکرار ميشود
“ماه در آب” بر ساختار فريب تماشاگر استوار است
رويايم نوشتن است
آدمها دو دستهاند!
آماده كردن تماشاگر
عدم اعتماد به نفس، عدم شجاعت
مردي كه به روبيسون كروزوئه حسرت ميخورد
از موسيقی نامربوط و تيتراژ تئاتر تلويزيوني زمستان ۶۶ ناراضی هستم
تدوين و موسيقي زمستان ۶۶ راضي كننده نبود
عشق تنها كافي نيست
نود سالن تئاتري كجاست؟
هنرمندان بايد احساس امنيت كنند
تنها راه ممكن بيان عدم امنيت است
من برای امروز می نويسم
طغيان عليه پايان
آرزوهايم را برايتان ميگويم
از زمستان ۶۶ تا تنها راه ممكن
دربارهي گلهاي شمعداني، تنها راه ممكن و بازخواني جشنواره
حرفهاي ناگفتهي ديگران
بياييد بد بازي كنيم
با من حرف بزنيد
تئاتر نبايد از منطق زندگي خارج شود
اين نام را دوست دارم
تئاتر ديده ميشود، راديو نه
مصاحبه با ايسنا
دوربين دارد نقش بازي ميكند
هيچ متني بي پدر و مادر نيست
اينجوري لذت ميبرم
نگرانم ديگر بهتر از يك دقيقه سكوت ننويسم
داستان زني كه سالها ميخوابيد
پيوستگي متن و كارگرداني
تلخترين خاطرهي شما از تئاتر چيست؟
چرا برخي مثل صد سال پيش مينويسند؟
دربارهي تعهد
هدف تئاتر گفت و گو است
دربارهي رقص كاغذپارهها
زمستان ۶۶ كجا بودي؟
همه چیز باید منحصر به فرد باشد
رفتن به بالا